خیال
چون سایهای بر دیوار زندگی ام ، میان خیال و حقیقت در رفت و آمدم،نه از خاکم، نه آسمان، آبستن تردیدم . مرزی درست میان بودن و نبودن،چون نغمهای جامانده در سکوت . حقیقت ، که مرا به پایین میکشد؛و خیالم چون نسیمی از نور است که مرا تا آستان بیخود خدا میبرد.در هر نگاهم جهانی میمیرد، و در هر اندیشه ام ، جهانی زاده میشود. من در میانهی این زادن و مردن، چشم بر هیچ نهادهام و از یقین هیچ مینوشم و چه دشوار است زیستن آنجا که مرزها از جنس خود ما هستند.و ما، در جستجوی راهی که به هیچ مقصدی نمیرسد جز بازگشت آرام دوباره ی یک پرسش. و حقیقت در من تنها چون خیالیست که هنوزاز خواب آن بیدار نشده ام.
+ نوشته شده در دوشنبه ۱۹ آبان ۱۴۰۴ ساعت 22:28 توسط زهرا نوروزی
|
جادههای مذهبی در هر سرزمینی که مولد و گهوارۀ مذاهب بودهاند یا بعدها به یکی از مذاهب بزرگ و کوچک بشری منتسب شدهاند، وجود دارند؛ مانند جادۀ مذهبی «گانوسا» که به جادۀ «دولوروسا» بهمعنای جادۀ «درد و رنج» شهرت یافته و اتفاق تاریخی - مذهبی به صلیب کشیدهشدن عیسیبنمریم را تداعی میکند تا «جادۀکنتربری» که زایران را از «ساوث وارک» لندن به بقعۀ «سن توماس بکت» در کنتریبری میرساند.